راهیست راه عشق که هیچش کناره نیست * آنجا جز آنکه جان سپارند چاره نیست
گفتی که : چو خورشید زنم سوی تو پر/ چون ماه شبی میکشم از پنجره سر/ اندوه که خورشید شدی تنگ غروب/ افسوس که مهتاب شدی وقت سحر
+ نوشته شده در شنبه ۲۱ اسفند ۱۳۸۹ ساعت 10:56 توسط علی تنها
|
اگر تنهاترین تنهـا شوم باز هم خــدا هست
...•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•...
اینجا خلوت من است آهسته قدم بگذار
نترسید . . . تنهایی ام واگیر ندارد.
...•*´•.♥.•`*•.¸¸¸¸.•*´•.♥.•`*•...
آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است …! وقتی میخواهد با منطق حرف بزند؛ احساساتی میشود … وقتی از احساسش میگوید؛ آرزوهایش لو میرود … وقتی از آرزوهایش یاد میکند؛ حسرتش رو میشود … وقتی حسرتهایش را روشن میکند؛ منطق میتراشد … و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …