love

شاهزاده ی عشقی که غلامت شده ام / پابند تو و اسیر دامت شده ام / گویند کبوتری وفادار تر از طوقی نیست / طوقی صفتم ، جلد مرامت شده ام .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

گفت مجنون گر همه روی زمین / هر زمان بر من کنندی آفرین / من نخواهم آفرین هیچ کس / مدح من دشنام لیلی باد و بس .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

ما هرچه دویدیم به مقصد نرسیدیم / از عشق به جز مزه ی تلخش نچشیدیم .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

بی رویت آینه کدر خواهد شد / آهم در شهر منتشر خواهد شد / چون بمبی ساعتی دلم در سینه / با تاخیر تو منفجر خواهد شد .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

جای قول و قرارهایمان امن است ، زیر پاهای تو !

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

دلتنگی های من به تو رفته اند ، آرام می آیند ، در سینه می نشینند ، دیگر نمی روند .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

دگر درد دلم درمان ندارد / مسیر عاشقی پایان ندارد / مرا در چشم خود آواره کردی / نگاهت دور برگردان ندارد .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

اگر تنهایی ام چشم مرا بست / اگر دل از تنم افتاد و بشکست / فدای قلب پاک آن عزیزی / که در هر جا که باشد یاد ما هست .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

با زیر مخالفی بگو بم بشوم / لبخند بزن مقابلت خم بشوم / تو یک کلمه بگو که حوای منی / من امضا می دهم که آدم بشوم

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ


. . . love

خوشا به حال قلبم چون از تو جان گرفته / نبض وجودم از تو خط امان گرفته / خوشا به حال جانم که مرگ او غم توست / برای وصف رویت قلب زبان گرفته

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت ، فهمیدم که گاهی هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

پشت دریا شهریست که یک دوست در آن جا دارد ، هر کجا هست ، به هر فکر ، به هر کار ، به هر حال ، عزیز است خدایا تو نگهدارش باش

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

با یاد تو این ستاره ها رنگی بود / این دفتر خاطرات من سنگی بود / از درس کلاس عاشقی سهمم باز / یک زنگ فقط دوری و دلتنگی بود .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

بهانه میتراشی و مرا عذاب میدهی / به روح بی قرار من تو اضطراب میدهی / دلم پر از گلایه ها ، تنم اسیر درد و خون / ولی تو قهر با دلم برای لحظه ای مکن

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

دلی دارم ز جنس سنگ و شیشه / چنان مهرت به جانم کرده ریشه / که در شش گوشه ی قلبم نوشته / عزیزم ، دوستت دارم همیشه

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

تنهایی یعنی : ذهنم پر از تو و خالی از دیگران است ، اما کنارم خالی از تو و پر از دیگران است!

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

تا تویی در خاطرم ، با دیگران بیگانه ام / با خیالت همنشینم ، گوشه ای زندانی ام

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

ما بدهکاریم به یکدیگر و به تمام " دوستت دارم" های ناگفته ای که پشت دیوار غرورمان ماند و آنها را بلعیدیم تا نشان دهیم که منطقی هستیم .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ



دلتنگی

دلتنگی یعنی دقیقه به دقیقه گوشیت رو چک کنی و وانمود کنی که داری ساعتت رو میبینی

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

هی . . . کافه چی

میزهایت را تک نفره کن !

نمی بینی ؟

همه تنهاییم

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

فلک در دفتر عشقم قلم زد / چه اوقات خوشی داشتم به هم زد

الهی ای فلک چرخت نگردد / که چرخت آرزو هامو به هم زد

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

بیشترین دروغی که در این دنیا گفتم این کلمه است :

                                                                         خوبم . . .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

خدایا : وقت کردی تقدیر ما را درست کن

قسمت آسفالتش افتاده روی دهن ما . . .!

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

تنهایی . . .

دفتر تنهایی ام را مرور میکنم خاطراتی تلخ وشیرین از گذشته

یاد کسانی بخیر که آن روزها تنهایی شان را با من قسمت میکردند

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

چوپان قصه ما دروغگو نبود...

 او تنها بود و از فرط تنهایی فریاد گرگ سر میداد. . .

افسوس که کسی تنهایی او را درک نکرد

و در این میان همه در پی گرگ بودند

فقط گرگ ها فهمیدند که چوپان تنهاست

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

روزگارا که چنین سخت به من میگیری / با خبر باش که پژمردن من آسان نیست

گرچه دلگیر تر از دیروزم / گرچه فردای غم انگیز مرا میخواند / لیک باور دارم دل خوشی ها کم نیست

زندگی باید کرد . . .

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

سکوت

تقصیر ما نیست که برروی حرف هایمان نمی مانیم . . .

ما بر زمینی زندگی می کنیم که هر روز خودش را دور می زند!

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

نفس نمی کشد هوا     قدم نمی زند زمین

سکوت می کند غزل      بدون تو یعنی همین

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

به تاوان دل شکسته ام هزاران دل خواهم شکست . . .

گناهش پای آنکه دل مرا شکست

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

نبودنت را دارم با یک ساعت شنی اندازه میگیرم . . . . .

یک صحرا گذشته است

ღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღღ

تنهای را ترجیح میدهم به تن هایی که روحشان با دیگریست . . . . 

کاش

کاش وقتی کسی حالت رو می پرسه و میگی خوبم یکی باشه که محکم بغلت کنه و بگه : می دونم خوب نیستی....

Tanhaee

نکند فکرکنی در دل من یاد تو نیست / گوش کن " نبض دلم " زمزمه اش با تویکیست

      

دیروزت گذشت / دیشبت گذشت / امروزت گذشت . . . در این فکرم آیا در میان این همه گذشت از من هم خواهی گذشت؟؟!

       

در همین حوالی کسانی هستند که تا دیروز میگفتند : بدون تو حتی نفس هم نمیتوانم بکشم

اما امروز در آغوش دیگری نفس نفس میزنند . . .

       

به هر کس دل نهادم بی وفا شد / چو پا بندش شدم از من جدا شد

نمی دانم از اول بی وفا بود / یا چون نازش کشیدک بی وفا شد 

      

کاش میدانستی ما را فرصت آن نیست که روز های رفته را از سر گیریم و لحظه های بی بازگشت را تمنا کنیم

کاش میدانستی فردا چه اندازه برای زیستن دیر است و چه اندازه برای مردن زود است

       

یادمان باشد شاید شبی آنچنان آرام گرفتیم که دیدار صبح فردا ممکن نشد . . . پس به امید فردا ها " محبت هایمان " را ذخیره نکنیم

       

" هست " را اگر قدر ندانی میشود " بود "  و چه تلخ است  " هست "  کسی " بود " شود . . . !

       

در طلوع یک دوستی هرگز غروبی نیست  پس زندگی کنیم برای کسی که دوستش داریم

        

دوستی ; نه در ازدحام روز گم میشود و نه در خلوت شب . . .

خفته یا بیدار یاد میدارمت

       

وفادار تر از خدا سراغ ندارم  به رسم همین وفاداریست که تورا به او می سپارم

 

alone

فریادها مرده اند . سکوت جاریست . تنهایی حاکم سرزمین بی کسی است

میگویند خدا تنهاست  ما که خدا نیستیم!

پس چرا از همه تنها تریم....؟

    

گرچه آلوده دنیای فریبم اما          سینه ای پاک به پهنای صداقت دارم

دل من عاطفه را میفهمد             با کسی سبز تر از عشق رفاقت دارم

 

...

این هم از یک عمر مستی کردن / سال هل شبنم پرستی کردن

ای دل زهر جدایی را بخور / چوب عمری با وفایی را بخور

ای دل دیدی که ماتت کرد و رفت / خنده بر خاطراتت کرد ورفت

من که گفتم این بهار افسردنی ست / من که گفتم این پرستو رفتنی ست

آه عجب کاری به دستم داده دل / هم شکست  هم شکستم داده دل

TanhA

راننده تاکسی اسکناس رو گرفت و گفت : یک نفری؟

مکث کردم و گفتم :

خیلی وقته . . .

****************************

خیلی سخته یکی بهت بگه ستاره و بچینتت

یه مدت که گذشت بگه دیگه نیا ببینمت

****************************

دوستی واژه زیبایی است که هرکی درکش کرد ترکش نکرد

دل نوشته

گفتمش بي تو دلم ميگيرد

گفت : با خاطره ها خلوت كن

گفتمش خنده به لب مي ميرد

گفت : با خون جگر عادت كن

گفتمش با كه دلم خوش گردد

گفت : غم را به دلت دعوت كن

گفتمش راز دلم را چه كنم

گفت : با سنگ دلم صحبت كن

217

به نام او...
به همین سادگی رفتی
بی خداحافظ عزیزم
سهم توشد روز تازه سهم من اشک که بریزم
به همین سادگی کم شد عمرگل بوته تو دستم
گله از تونیست میدونم خودم اینواز تو خواستم
به جون ستاره هامون تو عزیزتر از چشامی
هرجاهستی خوب وخوش باش تا ابد بغض صدامی
تورو محض خیره هامون نشه باورت یه وقتی
که دوست ندارم اینوبخدا گفتم به سختی
من اگه دوست نداشتم پای غمهات نمیموندم
واست این همه ترانه ازته دل نمیخوندم
اگه گفتم برو خوبم واسه این بود که میدیدم
داری اب میشی میمیری اینو از همه شنیدم
دارم از دوریت میمیرم تا کنار من نسوزی
ازدلم نمیری عمرم نفسامی که هنوزی
تورو محض لحظه هامون که نفس نفس خدا شد
ازهمون لحظه که رفتی روحم ازتنم جداشد
توکه تنها نمیمونی من تنهارو دعا کن
خاطراتمو نگه دار اما دستامو رها کن

دلتنگی

ميداني چه مي شود وقتي تمام احساساتت و عشقت را جمع كني و همه را به يك نفر هديه كني ..! مايه نشاطش باشي و تمام تلاشت شاد نگهداشتن او باشد . اما او بي اعتنا باشد و بي تفاوت . اينچنين است كه لحظه هاي خاموشي جان مي گيرد

*****

زندگي دفتري از خاطرهاست … يک نفر در دل شب ، يک نفر در دل خاک … یک نفر

ادامه نوشته

دلتنگی

www farsnevis ir 75 گلچین اس ام اس دلتنگی

 

آسمانم دلم برای تـو، آنقدر تنگ می شودکه آغـوشمبرایـــش کهکشان است !!
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
“دلتنگى”
حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش رامیکنددلتنگتم

ادامه نوشته

دلتنگی

اس ام اس دلتنگی !!(2)
 
نمیدانم از دلتنگی عاشقترم یا از عاشقی دلتنگ تر
فقط میدانم در آغوش منی ، بی آنکه باشی
و رفتی ، بی آنکه نباشی . . .
 
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *
ادامه نوشته

چقدر وحشتناکه که کسی دلش برای من تنگ نشه  هیچکس نپرسه کجایی  حتی اونهایی که خیلی دم از معرفت می زدند  یاد حرف همسایه م افتادم که یکبار بهم گفته بود : به سایه ها دل نبند. . .

شبیه برگ پاییزی پس از تو قسمت بادم      خداحافظ ولی هرگز نخواهی رفت از یادم

نمی دانم تو می دانی که من بی تو بهاران را نمی خواهم

نمی دانم تو می دانی که من بی تو درخت خشک پاییزم که باران را نمی خواهد

وجودم از وجودت اشک می خواهد

من از آب زلال چشمه ها چیزی نمی خواهم

دگر بی تو گل نرگس نمی روید زباغ چشمانم

و من بی تو پریشانم پریشانم پریشانم....

دلم برات تنگ شده

اگه  دلت براش تنگ شده از کنار این نامه بی جواب بسادگی عبور نکن

 

کاش هرگز نمي ديدمت تا امروز غم نديدنت رابخورم ...

کاش لبخندهايت آنقدر زيبا نبودند که امروز آرزوي

ديدن يک لحظه فقط يک لحظه  

از لبخندهاي عاشقانه ات را داشته باشم ... 

کاش چشمان معصومت به چشمانم خيره نمي شد ...

تا امروز چشمان من به ياد آن لحظه بهانه گيرند و اشک بريزند ... 

کاش حرف هاي دلم را بهت نگفته بودم تا امروز با 

خود نگويم : " آخه او که میدونست چقدر دوستش دارم "

حرف دل . . .

زندگي عشق است ، عشق افسانه نيست،آنکه عشق را آفريد ديوانه نيست ، عشق آن نيست که در کنارش باشي ، عشق آن است که بيادش باشي
*******************************
هميشه بودن يه كسايي كه بهم ميگفتن چرا تو عشق نداري ؟
هميشه بودن يه كسايي كه بهم بگن عشق يعني زندگي
ميگفتن اگه عاشق نباشي يعني زندگي نكردي
ولي بهم نگفتن اگه اسير يكي بشي دلت ميسوزه
بهم نگفتن اگه با چشماش نگاهت نكنه انگار تموم جونتو به اتيش ميكشه
بهم نگفتن اگه تموم روز ببينيش بازم دل تنگش ميشي
بهم نگفتن ممكنه يك روز بذاره بره بهم نگفتن
نگفتن كه تو پشت سرش اشك ميريزي ولي اون بي اعتنا ميره
نگفتن تو ديوونش ميشي ولي اون بي خيالت

  این شعر از مریم حیدر زاده رو گذاشتم تقدیم به کسانی که واقعا عاشق و دلتنگ یارند

 

به چشم من نگاه نكن ، دوباره گريت مي گيره

ساده بگم كه عشق من ، بايد تو قلبت بميره

فاصله بين من و تو ،‌ از اينجا تا آ سموناست

خيلي عزيزي واسه من ، ولي زمونه بي وفاست

قسم نخور كه روزگار ، به كام ما دو تا نبود

به هر كي عاشقه بگو ، غم كه يكي دو تا نبود

بگو تا وقتي زنده‌ام ، نگاه تو سهم منه

هر جاي دنيا كه باشي ،‌دلم واست پر ميزنه

براي اين در به دري ، تو بهترين گواهمي

دروغ نگو ، كه مي دونم هميشه چشم به راهمي

بی تو و اسمت عزیزم اینجا خیلی سوت و کوره / ولی خب عیبی نداره دل من خیلی صبوره

من خراب آن رفیقم که در بیابان رفاقت پژمرده شد ولی منت باران را نکشید

دیر گاهیست که تنها شده ام/ قصه غربت صحرا شده ام

من که بی تاب شقایق بودم/ همدم سردی یخ ها شده ام

کاش چشمان مرا خاک کنید/ تا نبینید که چه تنها شده ام

من که می دانم شبی عمرم به پایان می رسد/نوبت خاموشی من سهل آسان می رسد

من که می دانم که تا سرگرم بزم و مستی ام/ مرگ ویرانگر چه بی رحم وشتابان می رسد

من که می دانم به دنیا اعتباری نیست نیست/ بین مرگ و آدمی قول و قراری نیست نیست

من که می دانم اجــل ناخوانده و بیداد گــر/سر زده می آید و راه فـراری نیست نیست

  پس چرا عــاشق نباشم . . . ؟

در باره من بر پایه آنچه بر سر زبان هاست داوری مکن.... دنیایی که در آن زندکی می کنی آکنده از فریب است

بی وفایی کن وفایت می کنند/ با وفا باشی خیانت می کنند

مهربانی گرچه آیین خوشی است/ مهربان باشی رهایت می کنند

سر مشق های آب بابا یادمان رفت/ رسم نوشتن باقلبها یادمان رفت

شعر خدای مهربان را حفظ کردیم/ اما خدای مهربان هم یادمان رفت

کنار برکه دلم نشستم و نیامدی/ دوباره در سکوت خود شکستم و نیامدی

سوال کردم از خدا نشان خانه تو را/ سکوت کرد و در سکوت نشستم و نیامدی

می دونی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟!

چون لبخند رو می تونی به هرکسی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی

بر خاک بخواب نازنین تختی نیست/ آواره شدن حکایت سختی نیست

از پاکی اشک های خود فهمیدم/ لبخند همیشه راز خوشبختی نیست

فرق است میان آنکه یارش در بر

با آنکه دو چشم انتظارش بر در

عمیق ترین درد زندگی مردن نیست بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرتر کند و تو از او رسم محبت بیاموزی

وقتی نمی توانی فریا بزنی ناله کن

قرن ها نالیدن به کجا انجامید؟ تو محکوم به زندگی کردن هستی تا شاهد مرگ آرزو های خود باشی

هروقت تو زندگیت نا امید شدی بر روی کوه برو و فریا بزن :

آیا امیدی هست؟

اون وقت میشنوی: هست.... هست.... هست....

هیچ وقت آرزو نکن توی دنیا جای کسی باشی

چون اگه  آرزوت برآورده بشه جای خودت تو دنیا خالی میمونه!

نامم را پدرم انتخاب کرد! نام خانوادگی ام را یکی از اجدادم! دیگر بس است!  راهم را خودم انتخاب خواهم کرد. . .

                                                                                                     (علی شریعتی)

گفتی که : چو خورشید زنم سوی تو پر/ چون ماه شبی میکشم از پنجره سر/ اندوه که خورشید شدی تنگ غروب/ افسوس که مهتاب شدی وقت سحر

هر وقت تو زندگی به یه در بزرگ که یه قفل روش بود رسیدی نترس و نا امید نشو چون اگه قرار بود باز نشه جاش یه دیوار میذاشتن . . .

مثل خورشید باش که شب هنگام غروب میکند تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی را که از او نور میگیرد